AVACS Live Chat
About the Website


Welcome to the website AVACS Live Chat. This website was created to help users Iranian and foreign. To take full advantage of the website in the Register because some content for members. I hope to eventually use this Web site Created with Nick: MB.Galaxy.0632 User ID: 1678503

AVACS Live Chat

Website Translator


شارژ آسان تلفن همراه


AVACS Live Chat

User Information

Sign Up


نام کاربری
رمز عبور

Forgot your Password ?

AVACS Live Chat

Quick Register

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

AVACS Live Chat

Survey

What is your opinion of the Application AVACS Live Chat and Website


AVACS Live Chat

Statistics Content

All Posts : 145
Number of Comments : 13
AVACS Live Chat

Users Statistic

Online : 1
Number of Members : 37

Users Online


AVACS Live Chat

Viewers Statistics

Visitors today : 30
Users Yesterday : 30
This Week : 30
Month : 242
Hits Year : 10531
Total Views : 255202
AVACS Live Chat AVACS Live Chat
Threads
AVACS Live Chat
AVACS Live Chat

Newsletters

To get latest news, updates an notification of our newsletter or websites please sign up with us



AVACS Live Chat AVACS Live Chat AVACS Live Chat AVACS Live Chat
Authors



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 30
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 242
بازدید کل : 255202
تعداد مطالب : 145
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


AVACS Live Chat
This Website is to help and Educate Iranian and Foreign Users AVACS




 داستان من از زمان تولّدم شروع می‎شود. تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقیر بودیم و تهی‎دست و هیچ گاه غذا به اندازهء کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت،:

” فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم.”

و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.

زمان گذشت و قدری بزرگ تر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت.  مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند.  به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.

مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است.  ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند.  امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت: ...

...



... Read More


Created with Nick: MB.Galaxy.0632 User ID: 1678503. All rights of this website and its contents belong to the AVACS Live Chat is صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد

AVACS Live Chat